اولین شب یلدا
خیلی خیلی دلم میخواست یه شب یلدای به یاد موندنی داشته باشیم حتی برنامه ریزیهاشم کرده بودم اما قرار شد بریم دبی و اصلا اون شب نباشم حتی چمدون رو هم بسته بودیم اما در لحظه ی آخر ویزای من مشکل دار شد و ما نرفتیم فقط یه روز مونده بود که منم هیج کاری نتوستم بکنم اما اون شب دعوت شدیم خونه ی عمو ناصر و خوش گذشت ولی تصمیم دارم سال آینده جبران کنم چند تا عکس از اون شب مونده که میزارمشون هندونه میخوریم آآی هندونه میخوریم امیدوارم سالیان سال با سلامتی یلدا رو جشن بگیری دخترم! ...